وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ، ترسم از خاتمه هاست
ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست
کوله باری پر از هیچ ، که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ی ماست

غبار از آینه که میزدایم
نگاه همیشه منتظری را میبینم
که خاک سردی
مهربانی ی دستانت را از او ربود
دیریست که خاکسترت را
سرمه ی چشمانم میکنم...!!!!
نظرات شما عزیزان: